پاسخ قلمرو های درس 3 سفر به بصره فارسی دهم
پاسخ قلمرو های درس 3 سفر به بصره فارسی دهم
- ۲ نظر
- ۲۳ مهر ۹۷ ، ۱۶:۲۱
ناصر خسرو یکی از شاعران و نویسندگان درجه اول ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجینههای ادب و فرهنگ ما محسوب میگردند. او در خداشناسی و دینداری سخت استوار بودهاست، و مناعت طبع، بلندی همت، عزت نفس، صراحت گفتار، و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصر در یکی از قصاید خویش میگوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد، شعر و کلام او سحر حلال است. او شکار هوای نفس نمیشود، او به یمگان از پی مال و منال نیامدهاست و خود یمگان هم جای مال نیست. او بنده روزگار نیست، چرا که بندهٔ آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و سلطان میآورند و میمانند. ناصر جهان فرومایه را به پشیزی نمیخرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش مینازد، و به علم و دانش خویش فخر میکند، اینکار او گاهی خواننده را وادرا میکند که ناصر به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.
علی دشتی در اینباره میگوید: مردی است با مناعت طبع، خرسند فروتن، در برابر رویدادها و سختیها بردبار، اندیشهورز، در راه رسیدن به هدف پای میفشارد. ناصر خسرو دربارهٔ خود چنین میگوید:
گه نرم و گه درشت چون تیغ | پند است نهان و آشکارم | |
با جاهل و بی خرد درشتم | با عاقل نرم و بردبارم |
ناصر در سفرنامه رویدادها و قضاها را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل میکند. اما زمانیکه به زادگاهش بلخ میرسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول میشود، ملّاها و فقها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانهاش را بهنام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش میکنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی در تغییر میکند، مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفهای که به وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلیفگان بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار میشود، به فقیهان و دینآموختگان زمان میتازد و به دفاع از خویشتن میپردازد.
ابوالقاسم فردوسی طوسی (۳۲۹ قمری – ۴۱۶ قمری، در طوس خراسان)، شاعر حماسهسرای ایرانی و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایران، است. برخی فردوسی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند که از شهرت جهانی برخوردار است. فردوسی را حکیم سخن و حکیم طوس گویند.
پژوهشگران سرودن شاهنامه را برپایهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری از زمان سی سالگی فردوسی میدانند. تنها سرودهای که روشن شده از اوست، خود شاهنامه است. شاهنامه پرآوازهترین سرودهٔ فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است. فردوسی شاهنامه را در ۳۸۴ ه. ق، سه سال پیش از برتختنشستن محمود، بهپایان برد و در ۲۵ اسفند ۴۰۰ ه.ق برابر با ۸ مارس ۱۰۱۰ م، در هفتاد و یک سالگی، تحریر دوم را به انجام رساند. سرودههای دیگری نیز به فردوسی منتسب شدهاند، که بیشترشان بیپایه هستند. نامورترین آنها مثنویای به نام یوسف و زلیخا است. سرودهٔ دیگری که از فردوسی دانسته شده، هجونامهای در نکوهش سلطان محمود غزنوی است. برابر کتابشناسی فردوسی و شاهنامه، گردآوری ایرج افشار، با بهشمارآوردن سرودههای منسوب به فردوسی مانند یوسف و زلیخا تا سال ۱۳۸۵، تعداد ۵۹۴۲ اثر گوناگون در این سالها نوشته شدهاست.
فردوسی دهقان و دهقانزاده بود. او آغاز زندگی را در روزگار سامانیان و همزمان با جنبش استقلالخواهی و هویتطلبی در میان ایرانیان سپری کرد. شاهان سامانی با پشتیبانی از زبان فارسی، عصری درخشان را برای پرورش زبان و اندیشهٔ ایرانی آماده ساختند و فردوسی در هنر سخنوری آشکارا وامدار گذشتگان خویش و همهٔ آنانی است که در سدههای سوم و چهارم هجری، زبان فارسی را به اوج رساندند و او با بهرهگیری از آن سرمایه، توانست مطالب خود را چنین درخشان بپردازد. در نگاهی کلی دربارهٔ دانش و آموختههای فردوسی میتوان گفت او زبان عربی میدانست، اما در نثر و نظم عرب چیرگی نداشت. او پهلویخوانی را بهطور روان و پیشرفته نمیدانست، اما بهگونهٔ مقدماتی مفهوم آن را دریافت میکرد. بههرروی، در شاهنامه هیچ نشانهای دربارهٔ پهلویدانی او نیست.
در «پیشگفتار بایسنقری» نام فردوسی با «حکیم» همراه است، که از دید برخی اشاره به حکمت خسروانی دارد. فردوسی در شاهنامه، فرهنگ ایران پیش از اسلام را با فرهنگ ایران پس از اسلام پیوند دادهاست. از شاهنامه برمیآید که فردوسی از آیینهای ایران باستان مانند زروانی، مهرپرستی و مزدیسنا اثر پذیرفته، هرچند برخی پژوهشگران سرچشمهٔ این اثرپذیریها را منابع کار فردوسی میدانند، که او به آنها بسیار وفادار بودهاست. همچنین، وی بهسبب خاستگاه دهقانی، با فرهنگ و آیینهای باستانی ایران آشنایی داشت و پس از آن نیز بر دامنهٔ این آگاهیها افزود، بهگونهایکه این دانستهها، جهانبینی شعری او را بنیان ریخت. آنچه که فردوسی به آن میپرداخت، جدای از جنبهٔ شعری، دانشورانه نیز بود؛ او افسانه ننوشت. فردوسی خرد را سرچشمه و سرمایهٔ تمام خوبیها میداند. او بر این باور است که آدمی با خرد، نیک و بد را از یکدیگر بازمیشناسد و از این راه به نیکبختی این جهان و رستگاری آن جهان میرسد. فردوسی با ریزبینی، منابع خود — که بیشترینِ آنها شاهنامهٔ ابومنصوری بود — را بررسی میکرد. او توانست از میان انبوه دانستههایی که در دسترس داشت، مطالبی را گزیده و گردآوری کند که در یاد ایرانیان، ترکان و هندیان زنده بماند.
پاسخ فعالیت های درس اول جغرافیا دوازدهم
جواب فعالیت های درس اول جغرافیا دوازدهم
حل فعالیت های درس 1 جغرافیا دوازدهم
پاسخ فعالیت های درس 1 جغرافیا دوازدهم
جواب فعالیت های درس 1 جغرافیا دوازدهم
به نام خدا
سعدالدین وراوینی زادهٔ (وراوی )، شهر مشگینشهرامروزی از نویسندگان ایرانی و دومین مترجم کتاب مرزباننامه از زبان طبری به زبان فارسی است که از جمله آثار مهم نثر مصنوع فارسی و به روش کلیله و دمنه در ذکر قصص و امثال و حکم فراهم شده و مطالب آن از زبان وحوش و طیور و دیو و پری و آدمی بیان شدهاست.
از این کتاب دو ترجمه در دست است. نخست از محمد بن غازی ملیطوی که چندی دبیر سلیمان شاه بن قزل ارسلان از سلاجقه روم بود و ترجمه خود را به سال ۵۹۸ هجری به پایان برده و روضةالعقول نامیدهاست. دوم ترجمهای که سعدالدین وراوینی از منشیان اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم چند سال بعد از مترجم نخستین و بدون اطلاع از کار او ترتیب داده و به پیروی از اسم اصلی آن عنوان مرزباننامه را بدان دادهاست.
از احوال وراوینی اطلاع چندانی در دست نیست و تنها از مقدمه و خاتمه مرزبان نامه مستفاد میشود که او از ملازمان خواجه ربیبالدین هارون وزیر اتابک ازبک بن محمد اتابک آذربایجان بود. ربیبالدین مردی فاضل بود و وراوینی مرزباننامه را بهنام این وزیر دانش دوست درآوردهاست.
از آنجا که وراوینی ملازم خواجه ربیبالدین بود، بنابراین مدتی در تبریز میزیسته و مولد او هم بنابر حدس شفر در مجلد دوم از قطعات منتخبهٔ فارسی همان وراوی است که یاقوت حموی در معجمالبلدان آن را شهرکی در یک منزلی اهر دانستهاست که با توجه به فاصله امروزی همان مشگینشهر است.